|
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 16:50 :: نويسنده : تیلور
سلام دوستان.یه داستان عاشقانه آماده کردم که.... دنی:مامان من عاشق شدم.می خوام ازدواج کنم. کیریس خانم(مادر دنی):حالا این دختر خانم خوش شانس کی هست؟ دنی:آنجل!دیروز داشتم با بچه ها از کنار پارک رد می شدم که دیدمش.یک دل نه صد دل عاشقش شدم!
نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |